- چلیپا کردن (دَرْ بُ اَ تَ)
منحنی کردن. خم کردن. خماندن.
- پشت کمان و تیر چلیپا کردن، کنایه است از نهادن تیر در کمان برای تیراندازی:
پشت کمان و تیر چلیپا کند به رزم
تا اسم روم و رسم چلیپا برافکند.
خاقانی.
- چلیپا کردن خویشتن را، ظاهراً کنایه از خم کردن و منحنی کردن خویشتن در مقام تعظیم و تکریم کسی و اظهار کوچکی کردن:
کسی را که اندیشه ناخوش بود
بدان ناخوشی رای او کش بود
همی خویشتن را چلیپاکند
به پیش خردمند رسوا کند.
فردوسی.
رجوع به چلیپا شود
- پشت کمان و تیر چلیپا کردن، کنایه است از نهادن تیر در کمان برای تیراندازی:
پشت کمان و تیر چلیپا کند به رزم
تا اسم روم و رسم چلیپا برافکند.
خاقانی.
- چلیپا کردن خویشتن را، ظاهراً کنایه از خم کردن و منحنی کردن خویشتن در مقام تعظیم و تکریم کسی و اظهار کوچکی کردن:
کسی را که اندیشه ناخوش بود
بدان ناخوشی رای او کش بود
همی خویشتن را چلیپاکند
به پیش خردمند رسوا کند.
فردوسی.
رجوع به چلیپا شود
